مدح و منقبت حضرت معصومه سلاماللهعلیها
هر صبحدم صبا متوسّل به عـصمتـش شاید شود زیـارت معـصومه قـسمتـش هرروز، آفتاب خراسان به سمت اوست دیدار آشناست، میارزد به زحـمتـش! در آیـههـای سـورۀ نـورسـت مُـسـتـتـر هـمـپــایــۀ مــودّت قــربـی مـحـبّـتــش با بـوسه بر ضـریح تو اثـبـات میشود مـلّاتـریـنِ مـجـتـهـدیـن، مـرجـعـیّـتـش از جـمـکـران بـسوی تو آمد کـبوتـری تـکـمـیل درس مـعـرفـت مـهـدویّـتـش! آرام مـیکــنـد طـپــش رسـتــخـیــز را فـردا اگـر بـه لـرزه درآیـد شـفـاعـتـش جارو به دست، خادمی آمد به خنده گفت: بـال فـرشـتـه راه نــدارد بـه سـاحـتـش از خود گـذشت تا به مقـام رضا رسید بالاتـرین مـراتب عـشقست هجـرتـش آن کاشی شکـستـۀ صحـنم که دلخـوشم او را ندیده است کسی، تا مرمّـتش...! |